سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شــــــهدای روستای مکی(کوهسرخ کاشمر)

                                                                               

                                                

اولین معنایی که از عید به ذهن میرسد، تغییراتی است که انسان از ظاهر خود و یا در طبیعت میبیند . این آرایش ظاهری همچون پوشیدن لباس نو و آمدن بهار طبیعت به یک معنا عید نامیده شده است .

در روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است که : هر روزی که انسان در آن به زشتی آلوده نگردد آن روز عید است چرا که زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است وباعث برهم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسانها میگردد و این همان چیزی است که با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .

 از سوی دیگر حرکت انسانها به سوی علم و معرفت همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آنکه وقتی  انسان معنای جدیدی کشف میکند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر میگیرد ، آن لحظه تازه عید نامیده میشود .

 معنای دیگری که از عید,عارفان به ما آموخته اند ، جان باختن و قربانی کردن جان خویش در پای معشوق است . و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است که حیوانی را انسان به عنوان تحفه و هدیه به طرف جایگاه معینی میبرد تا برای کامل شدن عبادت قربانی کند . مولوی در این معنا گفته است :  

    خویش فربه مینماییم از پی قربان عید           کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا میکشد

  کشته شدن در پای محبوب و قربانی کردن خود مهمترین تعریفی است که مولوی ازعید به ما میدهد              

در تمامی این تعریفها عید برای انسان مطرح شده است ،یعنی ما در شرایط ویژه ای احساس مبارکی و نو شوندگی داریم . اما به نظر میرسد این تازگی قبل از آنکه در رابطه با ما معنی شود در باره تولید کننده این شرایط یعنی خداوند باید معنا شود . چون خداوند « بدیع السموات و الارض است » و خود را با عنوان «فتبارک الله احسن الخالقین» به ما معرفی نموده است . واز سوی دیگر این مبارکی در تمامی ملک و ملکوت عالم جاری است ، لذا از این خدای بزرگ و مبارک میتوان هرلحظه طعم مبارکی را چشید به همین دلیل اگر عیدی است اولاً از آن خداست نه از آن آدمیان ، و این معنا با سایر تعاریف آمده در باب عید یک فرق گوهری دارد که آن محوریت خداست .




      

سوابق درگیری ایران و عراق
 

 

 

حیات راستین یک ملت، همواره در گرو شناخت، معرفت و آن گاه توجه نسبت به آرمان ها و ارزش های خویش است و کوشش و تلاش جدی در حفظ پیشینه ها و دستاوردهای ارزشمند و گرانقدرِ آرمانی و ملی هر قوم و امتی، خود از جایگاه رفیع و والایی برخوردار می باشد.

دوران هشت سال دفاع مشروع امّت سلحشور ایران، در حفظ و اعتلای نظام مقدّس اسلامی و حراست از مرزهای عزّت و شرف این مرز و بوم – به مثابه یکی از حساس ترین و بارزترین برهه های حیات راستین این ملت – همچون نگینی، تا همیشه ی زمان، بر تارک تاریخ حماسه و ایثار و پایداری آزادگان جهان می درخشد و اهتمام و تلاش در عرصه های گوناگون حفظ و پاسداری از آن ارزش ها و والایی ها، نیز به همان میزان، مقدّس و در خور ارج نهادن است.

حدیث هشت سال دفاع مقدس، مقامت و مظلومیت ملتی که قلّه های سربلند ایثار و حماسه و شرف را در راه دفاع از کیان مکتب، انقلاب و میهن اسلامی خویش در نور دیده است حکایت نامکرر و ماندگار دلاوری شهیدان و شاهدانی است که با خون و جانشان سطرسطر تاریخ این مرز و بوم اسلامی را نگاشته اند. مطرح ساختن این همه شجاعت، رشادت و مقاومت دلیرانه در چند صفحه کاری بس سخت و دشوار است و نمی توان حتی گوشه ای از آن را بیان کرد که چگونه ملت قهرمان ایران، مردانه ایستادگی کردند و پیروز شدند.

در 31 شهریور 1359، رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران، جنگ تمام عیار را علیه این کشور آغاز کرد. رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975، آن قرارداد را یک طرفه زیر پا گذاشت و آغاز تجاوز رژیم بعثی را اعلام کرد تا بتواند مطامع و خواسته های جاه طلبانه ی خود را از طریق جنگی ظالمانه و ناخواسته بر مردم ایران تحمیل کند.

جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی، به ویژه امریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح های وابسته به غرب و شرق با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیری های نظامی درصدد تضعیف دولت و تفرقه افکنی بودند و نیروهای نظامی کشور نیز به خاطر تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را به طور کامل پشت سر ننهاده و هیچ گونه آمادگی برای مقابله با یک تهاجم گسترده و سراسری به طول 1200 کیلومتر را با دشمن نداشتند.

 

امریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی و در نهایت تسلیم آن، فرصت حاصله از رخداد جنگ تحمیلی را غنیمت شمرد و حمایت های پنهان و آشکار لازم را در کلیه ی زمینه های سیاسی، نظامی و اقتصادی از رژیم بعثی عراق به مورد اجرا گذاشت.

از سوی دیگر، اتحاد جماهیر شوروی سابق، با ترکیب حکومتی وقت، که متحد عراق محسوب می شد، به خاطر ماهیت مستقل و غیر وابسته ی انقلاب اسلامی که شعار نه شرقی و نه غربی را در سرلوحه ی سیاست خارجی خود قرا داده و در رابطه اشغال افغانستان موضع گیری مستقلانه ای اتخاذ کرده و تجاوز این ابرقدرت را محکوم کرده بود، خصومتش را با ارائه کمک های مختلف نظامی و اقتصادی به رژیم عراق مضاف گردانید.

ارتش عراق که براساس محاسبات عجولانه خود از وضعیت و شرایط داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، فتح یک هفته ای تهران را تعقیب می کرد، در روزهای نخست تجاوز، بدون آن که با مانعی جدی در مرزها برخورد کند، تا دروازه های اهواز و خرمشهر پیش تاخت و با مشاهده ی این وضعیت، به تجاوز خود ادامه داد. تحت چنین اوضاع و احوال، امام قدس سره به خروش آمد و ندای ملکوتیش دل های شیفتگان انقلاب و جمهوری اسلامی را مطمئن و آرام نمود و ملت شجاع ایران را جهت دفاع از کیان نظام مقدّس جمهوری اسلامی و کشور ایران آماده کرده. بدین سان دشمن که در روزهای اوّل تجاوز، مقاومتی جدی و چشمگیر در برابر خود مشاهده نکرده بود، به هنگام هجوم به خرمشهر با مقاومت قهرمانانه مردم این شهر و رزمندگان اسلام رو به رو شد و این واقعیت را پذیرفت که آنچه را محاسبه و پیش بینی نموده بود، فرضیه ای بیش نبوده و این خیال پردازی ها و واقعیات فاصله ی بسیار وجود دارد.

خلق حماسه ها آغاز شد و علی رغم کارشکنی ها رییس جمهور وقت، در جایگاه فرماندهی کل قوا، مقاومت سرسختانه ی دلاوران اسلام و فرزندان قرآن اوج گرفت. سراسر جبهه ها، آوردگاه تن و تانک بود، عشقی بی پایان و فنا ناپذیر به خدا و امدادهای الهی و اعتقاد و ایمان به مبدأ و معاد، عاملی بود تا دلاور مردان جمهوری اسلامی مرگ را با آغوش باز پذیرا شوند و شهادت را کمال مطلوب بدانند.

دفاع مقدس و همه جانبه مردم مسلمان و انقلابی ایران اعم از واحدهای جنگ های چریکی و پارتیزانی که توسط «سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی» سازماندهی شده بود و عناصر «واحد جنگ های نامنظم» تحت فرماندهی شهید دکتر چمران (وزیر دفاع و نماینده امام خمینی قدس سره در شورای عالی دفاع)، واحدهای کلاه سبز های نیروی زمینی ارتش و تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، گروهی چریکی تحت سرپرستی و نظارت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و نیز برخی از گروه های عشایری مسلح (که بیشتر در نواحی مرزی شمال غرب و غرب کشور مستقر بودند) با حملات متعدد و زنجیره ای علیه واحدها، سنگرها و خودروها و نفرات جلودار و نیز گشتی های قوای متجاوز عراق آغاز گردید.

هم زمان با مقاومت این نیروها، واحدهای توپخانه، هواپیماها و هلیکوپترهای بمب افکن و موشک انداز ارتش جمهوری اسلامی ایران، خطوط و نیروهای پیشتاز ارتش متجاوز عراق و نیز خطوط و واحدهای عقبه و پشتیبانی ارتش عراق، پل ها، انبارهای مهمات، ستون های تانک و زره پوش، خودروهای حامل نفرات و مهمات و تجهیزات و نیز تأسیسات و پایگاه های اقتصادی و نظامی و رژیم عراق را در عمق آن کشور و نیز نواحی اشغال شده در خاک ایران را آماج حملات کوبنده خود قرار دادند که حمله حدود 140 فروند از هواپیماهای جنگنده ی ارتش اسلام در یکی از نخستین روزهای دفاع مقدس از جمله جالب ترین آنهاست.

مجموعه ی این عملیات ها و امدادهای الهی شگفت انگیز و رعبی که خدای متعال در دل دشمن انداخت، مانع شد تا نیروهای عراقی در مناطقی که قابل پیشروی به نظر می رسید، مکث و تأمل کنند و این امر باعث شد مناطقی مثل دزفول و اندیمشک و تأسیسات نظامی و اقتصادی آنها سالم بماند و اهواز از خطر محاصره دشمن در امان بماند.

 

سابقه اختلافات مرزی ایران با همسایگان غرب کشور

اختلافات مرزی ایران و عراق به دوران حکومت سلسله صفوی در ایران و دولت عثمانی که عراق بخشی از خاک آن بوده است، باز می گردد و همیشه شاخص ترین مظهر اختلافات بین ایران و همسایه ی غربی او مسایل مربوط به حدود دو کشور بوده که همیشه سیاست تهران – استانبول و بعداً بغداد را توجیه می کرده و سایر مسایل را هر چند ریشه های عمیق داشته اند تحت الشعاع قرار می داده است.

تا دوران قاجاریه، حدود و ثغور دو کشور تعیین نشده بود – در آن هنگام برای نسختین بار تلاش هایی در این زمینه انجام شد؛ یعنی مسایل مرزی اساس اختلافات و شاخص روابط سیاسی ایرانی و عثمانی گردید. پس از تأسیس کشور عراق نیز، بار دیگر موضوع تعیین دقیق مرزهای دو کشور محور روابط سیاسی بوده و این مسأله همیشه باعث پیچیدگی روابط شده است. از جمله قراردادهایی که در مورد اختلافات ایران و عراق به ثبت رسیده است، می تواند به این قراردادها اشاره کرد:

قرارداد سال 1639 میلادی، ما بین دولت های صفوی و عثمانی در مورد مرزهای آبی و خشکی دو کشور، قرارداد مرزی 1764، میان نادرشاه افشار و سلطان عثمانی، قرارداد «ارض روم» که متعاقب جنگ های دو ساله (23 – 1821) بین حکومت وقت ایران و امپراتوری عثمانی در مورد حدود مرزی دو کشور به امضا رسید، معاهده 21 دسامبر 1911، در تهران و معاهده ی 1913، در قسطنطنیه (ترکیه امروزی) که به موجب آن کمیسیونی متشکل از نمایندگان ایران و عراق، عثمانی، روسیه و انگلیس کار تعیین مرزها را به عهده می گرفت، قرارداد سال 1937، مرزی ایران و عراق که تحت فشار انگلیسی ها به ایران تحمیل شد و برخلاف اصول و قواعد جاری بین المللی – که مبتنی بر حاکمیت مشترک کشورهای هم جوار بر رودخانه مرزی است و مرز آبی بین دو کشور را در خط میانه یا خط القعر رودخانه در نظر می گیرد – براساس حاکمیت عراق بر محدوده ی کوچک مقابل آبادان که در حدود پنج کیلومتر می باشد، تنظیم شده است. با وجود این عراق هم تعهداتی در حدود تأمین آزادی کشتیرانی در شط العرب و رعایت حقوق ایران در این رودخانه مرزی و صرف عواید حاصله از محل عوارض مأخوذه از کشتی ها برای نگهداری و لایروبی و بهبود کشتیرانی در این راه آبی به عهده گرفته بود که عملاً آنها را مراعات نمی کرد.

دولت عراق به تعهدات خود در مورد تعین خطوط مرزهای زمینی دو کشور و نصب علایم مرزی هم عمل نکرده بود تا اینکه در سال 1957، ایران و عراق درباره ی اجرای مفاد این قرارداد و تعیین یک داور سوئدی برای تعیین خط مرزی و نصب علایم موافقت کردند، ولی پیش از آن که این توافق به مرحله ی عمل برسد، رژیم سلطنتی عراق با یک کودتای نظامی در ژوئیه سال 1958، سرنگون شد و ژنرال عبدالکریم قاسم رهبر نظامی جدید این کشور شد.

 

عبدالکریم قاسم در تاریخ 11 آذر 1338 (12 دسامبر 1959) گفت:

«...عهدنامه ی 1937، بر اثر فشار به عراق تحمیل شد و حاکمیت دولت عراق به اندازه 5 کیلومتر در مقابل آبادان فقط برای این منظور بخشیده شد که از طرف شرکت های نفتی مورد استفاده قرار گیرد و آنها از پرداخت مالیات به عراق رهایی یابند. عراق در موقعی که وضع بغرنجی داشت و تحت تأثیر عوامل فشار بود،  5 کیلومتر به ایران بخشید و در این باره ایران مستحق نبود، ولی عراق امیدوار بود که مسایل مرزی حل شود. لیکن مسایل مرزی مسایل تاکنون حل نشده و اگر این مسایل در آینده حل نشود، در مورد بخشش این 5 کیلومتر پایبند نخواهیم بود و آن را به مادر میهن باز خواهیم گرداند ...» (1)

بعد از اظهارات عبدالکریم قاسم، رادیو و مطبوعات عراق، جنگ تبلیغاتی شدیدی علیه ایران آغاز کردند که رادیو مطبوعات ایران هم پاسخ گفتند و وزیر امور خارجه وقت ایران در آذر 1338، سخنان مشروحی در مجلس شورای ملی ایراد کرد.

حکومت عبدالکریم قاسم طی یک کودتای نظامی در 19 بهمن 1341، توسط یک نیروی ائتلافی طرفدار جمال عبدالناصر و حزب بعث سرنگون شد و عبدالسلام عارف، که طرفدار پان عربیسم بود، رییس جمهور شد. به دلیل نزدیکی عارف با ناصر و با توجه به تیرگی روزافزون روابط بین دولت ایران و حکومت ناصر، رژیم ایران نتوانست با دولت عبدالسلام عارف در مورد اختلاف های دو کشور به توافق رسد.

به دنبال قتل عبدالسلام عارف در سال 1345، برادرش عبدالرحمان عارف جانشین او شد. عبدالرحمن بزاز نخست وزیر عبدالرحمن عارف به منظور جلوگیری از تیره شدن روابط با ایران و عراق، اعلام کرد که قصد دارد مذاکراتی با مسؤولان ایرانی انجام دهد و سرانجام نیز دو کشور در مورد موضوعات زیر به توافق رسیدند:

1- عقب نشینی نیروهای ایرانی از نواحی مرزی

2- پایان دادن متقابل به اتهامات و جنگ تبلیغاتی

3- تشکیل کمیته های مشترک به منظور مذاکره درباره ی مسایل مورد اختلاف

سازمان افسران جوان (جنبش انقلابی عرب) به رهبری ژنرال حسن البکر و صالح عماش و حردان تکریتی در صبحگاه17 ژوئیه 1968، کاخ نخست وزیری و رییس جمهوری را محاصره کردند. عبدالرحمان عارف تسلیم شد. و به دنبال آن رژیم بعثی جدید عراق به ریاست احمد حسن البکر سیاست خشن و آشتی ناپذیری را نسبت به ایران در پیش گرفت.

روز پانزدهم آوریل سال 1969، دولت عراق شط العرب را جزیی از قلمرو خود اعلام کرد و به دولت ایران اخطار نمود، به کشتی هایی که پرچم ایران را در شط العرب برافراشته است دستور دهد که پرچم خود را پایین بیاورند. عراق همچنین تهدید کرد: « اگر در این کشتی ها افرادی از نیروی دریایی ایران باشند باید آن کشتی ها را ترک کنند و در غیر این صورت عراق با قوه ی قهریه افراد نیروی دریایی ایران را از کشتی ها خارج خواهد کرد و در آینده نیز اجازه نخواهد داد کشتی هایی که به بنادر ایران حرکت می کنند وارد شط العرب شوند...»

واکنش دولت ایران نسبت به سخنان معاون وزارت امور خارجه عراق – (نعمة النعمه) که آن را یک اتمام حجت به شمار می آورد – سریع و قاطع بود. امیر خسرو افشار قائم مقام وقت وزیر امور خارجه ایران در 30 اردیبهشت 1348 (آوریل 1969) طی نطقی در مجلس سنا لغو معاهده ی 1937، را به طور رسمی اعلام کرد. دولت عراق که با عزم راسخ ایران در دفاع از حقوق خود مواجه شده بود، از هر گونه اقدام نظامی علیه ایران خودداری کرد.

در 9 آذر 1350 (30 نوامبر 1971) نیروهای نظامی ایران وارد جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک شدند و به این ترتیب حاکمیت ایران بر جزایر مذکور اعاده شد. این اقدام 24 ساعت قبل از انقضای مدت معاهده قیمومیت بریتانیا و خروج نیروهای آن کشور از خلیج فارس صورت گرفت و دلیل این امر به ظاهر آن بود که دولت ایران در این مسأله خود را با بریتانیا طرف می دانست نه با شیخ نشین ها. این مسأله بهانه ی تازه ای برای تشدید جنگ تبلیغاتی علیه ایران شد. دولت عراق در واکنش به این حرکت ایران؛ با اعزام عده ای از مقام های عالی رتبه حزبی و دولتی به کشورهای جنوب خلیج فارس، تلاش گسترده ای به عمل آورد.

 

 




      


پیامهای عمومی ارسال شده